Text Box: هزاران بار، ما را   سوخت         حريق حادثه تا مرز خاکستر
ولی، ما   نسل سيمرغيم       که از خاکستر خود می گشايد پر

 جلاد کميته مرگ، در کابينه اعتدال 

مصطفی پورمحمدی وزيرمنتخب دادگستری روحانی، سال 1338 درقم متولد گرديد. طلبه مدرسه حقانی. درسال 1358، يعنی درسن بيست سالگی به وزارت اطلاعات و امنيت جمهوری اسلامی منتقل و د رسن 29 سالگی به معاونت وزير اطلاعات و امنيت ارتقاء مييابد. در همين سال يکی ازسه نفری است که برای عضويت در "کميته مرگ" انتخاب ميشود و به عنوان معاون دادستان در قتل عام زندانيان سياسی دهه شصت که اکثر آنها اعضای وابسته به مجاهدين خلق و فدائيان خلق بودند را عهده دار ميشود. او در واقع عضو اصلی آن کميته بود که با انتخاب و فتوای روح الله خمينی تشکيل شده بود. به گفته آيت الله منتظری بيش از3850 نفر که اکثر آنها جوانان کمتر از 20 سال بودند به جوخه اعدام سپرده شدند که با اعتراض آيت الله منتظری مواجه گرديد که:"اين افراد بدون محاکمه ودليل اعدام میشوند" که منجر به عزل او از مقام جانشينی خمينی ميگردد. آمارهای سازمان های حقوق بشر جهانی شمار مقتولين را بيش از اين رقم ميداند.
علاوه بر اين کشتار، در مقام معاونت يا رئيس اطلاعات و امنيت به استان خوزستان، هرمزگان و خراسان اعزام ميشود. در اين سفر ها دستوراعدام سيصد زندانی را در خوزستان و بندر عباس صادر ميکند.
مصطفی پور محمدی در دوره وزارت علی فلاحيان به معاونت برون مرزی وزيراطلاعات منصوب مي شود. درهمين دوره پروژه ترورهای "قتلهای زنجيره ای" روزنامه نگاران، سياستمداران و منتقدين، اجرا ميگردد. پروانه وداريوش فروهر در منزل آنها در تهران، دکترکاظم رجوی عضو سازمان مقاومت ملی در سوئيس، فريدون فرخ زاد شاعر، سياستمدار و خواننده در فرانکفورت آلمان، عبدالرحمن قاسملو رهبرحزب کردستان در وين (برای اين کشتار تيم 12 نفره ای تشکيل شده بود که محمود احمدی نژاد نيز در آن شرکت داشت ) صادق شرف کندی در برلين، دکتر شاپور بختيار در پاريس و قربانی خودی سعيد امامی که عامل، اجرا کننده و مشاور عملياتی اين ترورها بود، با اين فکر که او را عامل اصلی ترور ها وخودسر معرفی کنند. به اين اميد که بتوانند صورت مسأله را تغيير داده، تا نام دستور دهنده يا مجتمع دستور دهندگان اصلی پشت پرده، پنهان بماند.
در دوره زمامداری محمد خاتمی پور محمدی هنوز در مقام معاونت وزارت اطلاعات بود. اما پس از کشف قتلهای زنجيره ای، خاتمی او را از کابينه اخراج  مينمايد. از همان زمان پور محمدی به دفتر خامنه ای منتقل و به عنوان مسؤل روابط عمومی بيت رهبری شروع به کار ميکند. در اين سمت همه تلاش خود را برای انتخاب احمدی نژاد به سمت شهردار تهران بکار ميبرد.
در انتخابات 88 چنين ميگويد " من قبل از بروز حادثه فتنه نسبت به اين قضيه موضع داشتم. توی سازمان بازرسی که ستادهای انتخاباتی قرار داشت، پيش از شروع رأی گيری دو کانديدای فتنه آمدند. به آنها گفتم اگر حرف از تقلب بزنيد من می ايستم. تحليل من اين است که احمدی نژاد برنده است." بر اساس گفته خود او، او تابع هيچ کس جز مقام رهبری نميباشد. 
در مرداد سال 1384 احمدی نژاد او را به وزارت کشور منصوب ميکند. و در سال 1387 از آن مقام برکنار ميشود. در سال 1392 احمدی نژاد درسخنرانی خود در اصفهان زير عنوان "حماسه حضور"، پورمحمدی را به اختلاس سی ميليارد تومانی متهم می کند که قوه قضائيه هنوز اقدامی در اين باره انجام نداده است.
پس ازهشت سال ويرانی، فقر، بيکاری، فساد، و فراهم ساختن عوامل فرو پاشی و تجزيه ميهن انتخابات سال 92 فرا ميرسد. در سويی کانديدا های مقام رهبری، و سوی ديگر کانديدايی که صادقانه يا فريب کارانه توجه انسان های نا اميدی را که  سی و چهار سال آسمان ميهن خود  را انباشته از ريا  و  تزوير می بينند، و هر لحظه در انتظار پرتوی هرچند کم سو و زودگذر هستند که بتواند روزنه اميدی به روی آنها بگشايد. سخنان دلپذيرروحانی صلای اميدی بود که دريچه فردايی را بدور ازغل و زنجير، گرسنگی و بيکاری، فساد و تنش های بين المللی به روی آنها می گشايد، مشتاقانه به پای صندوق های رأی گيری ميروند، نه برای اينکه حماسه مورد نظر رهبر را بسازند، بلکه شايد مرهمی برای زخم های پنهان و ناپيدای خود به دست آورند.
نمايشی را که مجلس نشينان ولايتمدار در برخوردبا روحانی نشان دادندژرفای فاجعه ای را نشان ميدهد، که چه کسانی به نام نمايندگان ملت ايران در آن مکان گرد آمده اند. و راز مخالفت آن ها با وزای انتخابی روحانی،که در دفاع از خود صداقت و تعهدات خويش را به هم ميهنان خود نشان دادند. کلمه ای از پور محمدی بيان نکردند. چرا؟ با نگاهی متفکرانه متوجه خواهيم شد که در نهانخانه درون فردی همچون پور محمدی که هنوز لکه های خون بی گناهان نه در تاريخ، و نه درسطوح زندان گوهردشت سترده نشده، بلکه هرگز ازخاطره نسل های آينده نيز برون نخواهند شد. خون هايی که بدون محاکمه  و بدون دليل در دادگاه مرگی که او به عنوان دادستان در آن حضور داشت، در راه تصورات ماليخوليايی به قدرت رسيدگان صفحات تاريخ نظام اسلامی را گلگون و ننگين ساخته است.
در حالی که سه نفر از برگزيدگان "رئيس جمهور منتخب ملت" که دلسوزانه برنامه های خود را برای رهايی ميهن از نارسايی ها و درگيری های بين المللی در جهت آرامش نسل های آينده ارايه دادند نتوانستند "قبولی خامنه ای" را بدست آورند، صلاحيت آنها به تأييد کسانی که همه در تلويزيون شاهدان سخنگويی و رجز خوانی های آنها بوده اند که صحن مجلس را با نزاع در گذر ها  و زير بازارچه های دو قرن پيش عوضی گرفته بودند و عربده کشی ميکردند، شخصی چون پورمحمدی را صالح تشخيص ميدهند، زيرا رهبر ميخواهد. اما افرادی چون جعفر ميلی منفرد، محمد علی نجفی، و مسعود سلطانی فر را که ممکن است دلسوزان مردم و ميهن خود باشند و باور های صادقانه خود در راه خير وصلاح مردم  اعلام داشنتد و ثناگوی  چشم بسته رهبر نبودند، نتوانستند رأی موافق ثناگويان را بدست آورند.
در چهار سال آينده ممکن است اگر روحانی بخواهد بدانچه گفته عمل کند با تجربه ای همچون سيد محمد خاتمی مواجه خواهد شد، بايد يا تدارکاتچی شود يا لقب "فتنه گر" دريافت دارد. اما مردم ايران که در درازای تاريخ با فراز و نشيب های فراوانی روبرو بوده اند و متجاوزين و ايلغارانی همچون مقدونيان، تازيان عرب، مغولان، تيموريان، افغان ها، روسيه و بريتانيا ميهن ما را عرضه تاخت و تاز خود قرار دادند، اما هنوز کشوری به نام ايران و ملتی بنام ايرانی در حساس ترين نقطه خاور ميانه واستراتژيک جهان وجوددارد، هرچند خودکامگان داخل همواره برای ادامه چند سال حاکميت خود حقوق ملت ايران را ناديده گرفته و ميگيرند و سد راه پيشرفت، گسترش فرهنگ و دانش وسازندگی ملت ايران شده وميشوند، اما تاريخ گواه صادقی است که ستمکاری، غارت و زير پای گذاشتن حقوق مردم ايران جاودانه نخواهد بود. حاکميت نظام فريب و ريا نيز جاودانه نخواهد ماند.
آينده ما ايرانيان وابسته به آن است که آيا از خود بينی و خودخواهی برون آمده به سوی هم بستگی و يک پارچگی با يکديگر پای بند خواهيم شد يا نه؟ زيرا رهايی از ستم خودکامگان و ميهن فروشان و جلوگيری از فروپاشی و تجزيه زادگاه و ارثيه نياکان فقط با هم بستگی همه اقوام ايرانی ميسر خواهد بود. سپيده هميشه پنهان نخواهد ماند، بدان شرط که ......
بيست ششم مرداد 1392