Text Box:  
 باز هم سکوت؟

شروع محکوميت مسعود رضايی در زندان عادل آباد شيراز
انتقال غنچه قوامی به زندان قرچک ورامين  به جرم حضور درمسابقه واليبال مردان و نگهداری وی در زندانی که مجرمين خطرناک در آن زندانی هستند.. پس از 4 ماه زندان، بازجويان سپاه با اعمال نفوذ درمسير قضايی پرونده غنچه قوامی قصد دارند به علت حمايت های گسترده داخلی و خارجی از غنچه قوامی انتقام بگيرند و آنرا تبديل به يک مسأله بحران ساز در سطح کشور تبديل نمايند.
ارژنگ داودی به سلول انفرادی منتقل شد.
ادامه بازداشت و بلاتکليفی ناهيد گرجی و ممانعت از ورود وکيل به پرونده او. درخواست چهارصد ميليون تومان وثيقه برای آزادی موقت او.
خودداری دادستانی از دادن ملاقات حضوری به خانواده عبدالفتاح سلطانی برای سومين بار پياپی.
رئيس کل دادگستری خراسان از بازداشت افرادی خبر داد که آنها را شايعه ساز ناميد (اظهار نظر در مورد اسيد پاشی)
مجلس شورا بسيج را موظف به اجرای قانون امر به معروف و نهی از منکر نمود. 
افشين بايمانی به سلول انفرادی منتقل شد.
حمله و تهديد به اسيد پاشی در يک مهد کودک
يک زندانی به دليل باورهای مذهبی خود اعدام شد. و اعدام يک نفر به اتهام "سب النبی".
کشف پيکر بی جان سيد جمال حسينی، سردبير خبرگذاری هرانا در ترکيه.
تازه ترين اظهار نظر رسمی مقامات درباره اسيد پاش ها "بايد منتظر ماند".
دکتر مهدی بهار در سال 1347 در کتاب "ميراث خوار استعمار" مينويسد: مواظب باشيد مذهب و مسجد و محراب دوباره در ايران رونق گرفته، خيال نکنيد اگر شاه برود دموکرات ها سر کار ميآيند، زيرا هيچ بعيد نيست که امپرياليست ها بالاخص انگليس ها دوستان قديمی خود در ايران، يعنی آخوند ها را دوباره علم کنند. اگر اين ها دوباره برگرده مردم سوار شوند دمار از روزگار مردم و هرچه از انقلاب مشروطه تاکنون رشته ايم، پنبه خواهند شد
وعده های خمينی در نوفل لوشاتو 
بايد ايران را بازسازی کنيم تا ويرانی ها جبران گردند. ما بايد همه ملت را وارد دولت کنيم تا به جدايی دولت و ملت پايان دهيم. اسلام هم آزادی خواهد داد، و هم به اقتصاد توجه خواهد کرد. اقليت های مذهبی در اسلام احترام دارند و آنها مثل ساير اقشار ملت با رفاه زندگی خواهند کرد. کسانی که ميگويند ما از زير چکمه استبداد به زير نعلين استبداد ميرويم عمال شاه هستند
 روز دوازدهم بهمن آيت الله خمينی مستقيما از فرودگاه به بهشت زهرا ميرود و در سخنرانی خود ضمن اينکه اعلام ميدارد پيروزی به واسطه وحدت کلمه مسلمين، وحدت کلمه اقليت های مذهبی و وحدت کلمه طبقه روحانی و سياسی بود.
من بايد عرض کنم که محمدرضا پهلوی همه چيز را بر باد دادو مملکت ما را از ناحيه اقتصاد خراب کرد، اگر بخواهيم اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم سالهای طولانی با همت همه مردم، نه يک دولت ميتواند اين کار را بکند. "
"من دولت تعيين ميکنم. من تو دهن اين دولت ميرنم"
در 29 شهريور 1359خمينی برای انتقام گيری از صدام، و پوشش نابخردی های کسانی که از صندلی روضه خوانی برکرسی اداره کشور و حتی فرماندهی جنگ تکيه زده بودند، برای انحراف ملت ايران به نام برگذاری نماز جماعت در کربلا فاجعه ای را ترتيب ميدهد که پيآمد آن کشتاز صد ها هزار جوان ايرانی و همين تعداد معلول و اسير، همراه با ويرانی بخش های بزرگی از ايران بود. 
ضمن 9 سال جنگ  ويرانگر  وقتی ناچار به نوشيدن جام زهر و پذيرش قطعنامه پايان جنگ ميشود، برای انحراف ملت ايران از فاجعه ای که آفريده بود، با تشکيل محکمه های مرگ با هدف ارعاب و برقراری گورستان سکوت و خاموش ساختن اعتراضات احتمالی در کشور هزاران نفر از جوانان ايرانی را به بهانه معاند و منافق، اعدام ميکند که شمار آنها از تعداد قربانيان هلوکاست که هيتلر از يهوديان مينمايد بيشتر بودند. در گورهای دسته جمعی دور از ديدگان فاميل  و وابستگان به خاک سپرده ميشوند و از برگذاری مجالس يادبود قربانيان ممانعت به عمل ميآورد.
آيت الله منتظری با کشتار مخالفت ميکند و در چند نامه خمينی را مسؤلين کشتار ميداند، که منجر به عزل او از 
جانشينی و کنار گذاردن او از هرگونه  فعاليت دينی و سياسی جلوگيری ميکند.
 بعد ازاعلام آتش بس که به گفته خود او "نوشيدن جام زهر" بود عليرغم اينکه شورای امنيت سازمان ملل متحد
 عراق را مسؤل شروع جنگ اعلام و مقرر ميدارد جهل پنج ميليارد دلار در آن زمان خسارت کشتار و ويرانی جنگ
 را به دولت ايران بپردازد، نظام ولايی به بهانه اينکه اکثريت شهروندان عراق "شيعه مذهب" ميباشند، نه فقط 
خسارت بخشيده ميشود، بلکه جانشين او با حيف و ميل درآمد های منابع ملی ملت ايران، درعراق بيمارستان،
 مدرسه و گنبد های طلا برای قبور امامان شيعه ميسازد، در حالی که اکثريت ملت ايران در فقر و تنگدستی
 بسر ميبرند، مبالغ زيادی ازدرآمد ملی ايران برای بازسازی ويرانی های لبنان، سوريه وفلسطين به آنها میپردازد 
و اخيرا نيروگاهی با توليد 500 مگاوات در اختيار برادران عراقی قرار داده شده است.
بنی صدر در کتاب "خيانت و اميد" می نويسد: ما نه از اول مسلمان دو آتشه بوديم، نه به رهبرانقلاب اعتقاد زيادی داشتيم، نه درجريان انقلاب ازنادانی های او و ازبی محتوايی انديشه های او بی خبر بوديم. و نه جنبه ارتجاعی و ضد دموکراتيک اين انديشه ها برای ما ناشناخته بودند و نه از ماهيت دروغين حرفها و قولهايش نا آگاه بوديم. با اين ادعا آيا آقای بنی صدر تاکنون از ملت ايران پوزش طلبيده است؟ با اين اعتراف دربرابر تاريخ چه جوابی دارد که بگويد؟
سطوری که در آغاز اين نوشتار ميباشند نماياناننده همه مشکلاتی نيست که ما ايرانی ها در دام آن  گرفتار شده ايم. مشکلات آنقدر گسترده شده است که حدی برای آن نميتوان قايل شد. نطامی که قانون اساسی آن رونوشتی ازعصر بربريت تازيان ميباشد و بدون آگاهی شهروندان نوشته شده است،  مشابه آنچه که خمينی در نخستين روز ورود در بهشت زهرا که " من تو، دهن اين دولت ميزنم، من دولت انتخاب ميکنم". شهروندان ايرانی که ظاهرا انقلاب کرده بودند، در آن جا و حقی ندارند و قانون اساسی که بعد از مرگ خمينی  به خواست خامنه ای تغيير داده ميشود، و اصل يکصد و يکم آن او را قيم و نعيين کننده همه سياست های خرد و کلان کشور اعلام ميدارد، عروسک های مقننه، مجريه و قضائپه کسانی هستند که موظف به اجرای اوامر او و مطيع و فرمانبردار او هستند.
در چنين شرايطی علاقمندان به ميهن و کسانی که به دنبال آزادی و برابری همه شهر  وندان ايران اعم از زن و مرد، اديان مختلف، اقوام و زبان های گوناگون هستند، هنوز بی تفاوت بوده و سکوت را ادامه ميدهند، در حالی که  ميهن ما ناخواسته به جايی خواهد رسيد که نظام ايران و جيره خواران آن حاکميتی چون داعش،  طالبانی يا القاعده ای را به ما تحميل خواهند نمود.
نظام غير مشروع ولايی که مجريان و بنيان گذاران آن هيچ گونه وابستگی با ملت ايران ندارند، و عده ای از روحانيون  برای نشان دادن وابستگی خود به تازيان پيشوند نام خود را با "ال" شروع ميکنند (روح الله الموسوی خمينی) و خامنه ای که مدعی رهبری ملت ايران ميباشد، در يکی از سخنرانی های خود بعد از نشستن برکرسی رهبری اظهار تأسف ميکند که "کاش زبان مردم ايران لسان عربی بود". و نصرالله حسن برای گرفتن مبلغ بيشتری از درآمدهای ملی مردم ايران، خامنه ای را وابسته به امام چهارم شيعيان اعلام ميدارد تا خرسندی او را سبب شود.
خامنه ای همچون خمينی برای پايداری سلطه خودکامگی و فرمانروايی خود برمردم ايران با پيروی از فرضيه ماکياوليسم (ايجاد وحشت در مردم و فقير نگه داشتن توده فرودست جامعه برای استمرار سلطه) در حالیکه فاقد  دانش سياسی بين المللی و بدون برخورداری از پايگاه مردمی در داخل ميباشد، با اين خوش خيالی که با قرار گرفتن در کنار کشورهای دارای سلاح هسته ای ميتواند عليرغم سخنان و تحريکات بين المللی نظام ورهبری خود را پايدار نگه دارد و با فشار، شکنجه و کشتار و زندانی کردن منتقدين و مخالفين و آزاد گذاردن سپاهيان و وابستگان به ارگان های مختلف زير فرماندهی خود در غارت و گروه های دشنه کش و باج گيران خيابانی در باجگيری و آزار و کشتار شهر وندان، ولايت خود را پايدار و نظام  بدون پايه خود را در فاميل به ارث گذارد. غافل از اينکه ديکتاتورهايی که از پشتوانه ملت های خود برخوردار نباشند، همچون برگهای زرد پائيزی در برابر حتی نسيم ملايمی  فرو خواهند ريخت، به گونه ای که حتی فرصت بهره گيری از مزدوران خويش را نخواهند داشت.
او نميتواند باور کند وقتی خمينی با همه پشتيبانانی که همراه داشت در پايان جنگی که خود برافروخته بود ناچار به نوشيدن جام زهری شد که پس از نوشيدن آن چندان پايداری نتوانست کرد. شايد خامنه ای نتواند درک کند او نه درمقام مديريت خمينی است نه مرجعيت او را مردم باور دارند. جام زهری که او بايد بنوشد، هزاران بار غليظ تر خواهد بود. زيرا فساد و نادرستی ای که در دوره رهبری او همه گير شده  است قابل مقايسه با عصر خمينی نميباشد. 
خمينی نه در نظر مردم ايران، نه در برابر تاريخ ايران از خيانتی که با فريب ملت ايران مرتکب شده است مبری نخواهد شد. اما عليرعم جنگ نه ساله خمينی با عراق، ميزان فقر و فساد درجامعه ايران هرگزچنان نبوده است که در زمان خامنه ای به وجود آمده است. او خود را در حصاری پنهان کرده که نميتواند حتی خبری ازخيابان های مرکزی شهرهای بزرگ داشته باشد. اونميداند که غروب هنگام سطوح خيابان ها شاهدان چه صحنه های دردناکی هستند که ثمره ولايت او ميباشند. دختران و زنانی که برای ادامه زندگی به پست ترين پيشه ها مبادرت ميورزند تا بتوانند لقمه نانی برای فرزندانی که به سبب بيکاری همسر مطلقه شده اند تأمين کنند. او خرسند است که جيره خواران او، او را حضرت آقا و نايب امام زمان اعلام ميدارند.
زنان ايرانی حتی آزادی حرکت در خيابان ها يا رانندگی ماشين را ندارند. ولگردان جيره خواری که وابسته به ارگانهای زير نظر او هستند برای ايجاد ترس و وحشت در جامعه به رذيلانه ترين اقدام عير انسانی که پاشيدن اسيد به صورت زنان يا زير ماشين کردن مخالفين ميباشد را انجام ميدهند. که ارثيه ولگردان اطراف ميدان اعدام و کوچه تخته پل  ميباشد که به نام فدائيان اسلام اولين گروه اسيد پاش به صورت زنان بوده اند. رهبر آنها سيد مجتبی ميرلوحی  که بعد از سوء قصد نسبت به احمد کسروی در برابر خانه او به آبادان ميگريزد و با کمک افرادی نامعلوم با نام سيد مجتبی صفوی به عنوان تراشکار که درمدرسه ايران و آلمان آموخته بود درشرکت نفت استخدام ميگردد. و پس از مدتی با پرداخت رشوه به قايق رانان الوند رود به نجف می گريزد تا درس طلبگی را در آنجا بياموزد. و پس از مدتی به ايران باز ميگردد تا به فعاليت های مذهبی خود (ترور و آدمکشی  و اسيد پاشی به صورت زنان در اطراف بازار) ادامه دهد. خامنه ای به دفعات مکرر اورا مرشد و سرمشقی برای  خود اعلام داشته است. بنابراين  آيا ميتوان پذيرفت که  مريد مجتبی ميرلوحی  از مسؤلين "اسيد پاشی" های اخير آگاهی نداشته باشد؟ 
بيست دو آبان ماه هزار سيصد نود سه