Text Box:  سالی دگر گذشت 


بار دگر نسيم بهار همراه فرشته فروردين بر فراز ميهن بال گشوده اند. دم دلپذير بهار در جای جای ايران زمين ، در دشت ها ، تپه ها و کناره کوه های سر به فلک کشيده همراه با شکوفائی لاله ها ، شقايق ها و بنفشه ها آذين شده اند تا برگی دگر بر صفحات تاريخ بيفزايند و روز نوی را آغاز کنند.                                                                                                                
به گفته شاعر خردمند ميهن، سعدی :

بر آمد  باد  صبح  و بوی  نوروز
به کام  دوستان  و بخت  پيروز                                     
مبارک بادت اين سال و همه سال                                   
همايون بادت اين روز و همه روز
                                  
دردرازای هزاره ها، از آنگاه که درگوشه ای ازجهان درفشی به نشانه وجود ايران زمين به اهتزاز در آمد ، تا امروز که جهان قدم به مرحله گذار شگرف خود که زايش تحولات برق آسا است گذارده و سرنوشت جهانيان به يکديگرگره خورده است ، هيچ کشوری چون ايران و هيچ ملتی چون ايرانيان در طول تاريخ خود در معرض چنان تند باد های شکننده و سخت قرار نگرفته و هيچ ملتی به سان ايرانيان چنان پای بند سنت ها و فرهنگ نياکان خويش نمانده اند. نوروز خجسته آئين همبستگی ايرانيان، حتی در دردناک ترين و تاريک ترين روزهای ميهن، در زير سم ستوران اشغال گران مقدونی، تازيان و مغولان و ... " که آمدند، کشتند، سوختند و بردند" قرار داشت سنتی بود برای همبستگی ملی و نشانه ای ازپايداری وزنده بودن ايران و ايرانيان حتی در زير سلطه
اشغال گران.
                                                   
امروزنيزکه تازی مسلکان ميهن ما را همچون تازيان ومغولان جولانگاه تاخت وتازو چپاول خود قرار داده اند، زندانها ازآزادگان و دلسوزان وطن انباشته، خنده ها از لبها و شادی ها به ابديت پيوسته اند ، هنوز چه در زندان وطن و چه در پهنه گيتی ، هر جا و در هر کشور و خانه ای که ايرانيان با زبان های ارمنی ، آشوری ، بلوچی ، پارسی ، ترکی ، ترکمنی ، طبری ، عربی، عبری، کردی ، گيلک و لری و....... سخن می گويند بدور از همه درد هايی که تمامی وجود آن ها  را فرا گرفته ، مقدم نوروز را گرامی داشته و بدان افتخار میکنند. و در آرزوی اين هستند که سال ديگر، نوروز را در زادگاه خويش و بر مزار نياکان خود آزادانه برگذار کنند.
         
اما چگونه است و چرا در سده بيست و يکم در حالی که ناقوس های آزادی در کشور هايی که تا پنجاه سال پيش زير سلطه خودکامگان و بيگانگان میزيستند  و مستعمره کشور های استعماری بوده اند ، امروز از نعمت آزادی برخوردار هستند ولی ما ايرانی ها بعد ازقريب صد سال که از پيروزی نهضت دموکراسی خواهی در کشور ما میگذرد، هنوز در بند می باشيم و حتی حق آن را نداريم که مراسم نوروز خود را با آرامش و بدون نگرانی برگذار کنيم؟ 
                                  
 اين آرزو بيش از سی و چهارسال است که هرسال تکرار می شود و حتی نسلی که ناچار در ديار غربت چشم به جهان گشوده در آتش اين آرزو می سوزد و رنج میبرد که روزی به خانه نياکان خود پا گذارد و بوسه بر گور ويران شده آنان بگذارد. اما چرا هنوز نتوانسته ايم راهی برای درمان اين درد بزرگ بيابيم؟

 
ملتی که نخستين اعلاميه جهانی حقوق انسانها در کشور آن ها نوشته شده و امروز در بغرنج ترين و شايد خطر آفرين ترين بحران های چند سده اخيرگرفتار ميباشند هنوز نتوانسته راه  يگانه ای برای آزاد شدن از يوغ اسارت پيدا کند.

اين درد بزرگی است وقتی بيش از ده ها سازمان سياسی در خارج از کشور هر ساله نوروز را به يکديگر تبريک میگويند، چرا نمیتوانند اختلاف سليقه های خود را متمدنانه با يکديگر در ميان گذارند و راهی مشترک و دور از خيال پردازی برای برون رفت از بحران بيابند تا بتوانند خطرهايی که ميهن ما را تهديد میکنند دور سازند؟ 
                   
 اين واقعيت را نمی توان ناديده گرفت که هزاران سال زيستن در زيرسلطه نظام های خودکامه اکثر ما ايرانی ها را حساس، زود رنج و بی اعتماد نسبت به يکديگر ساخته است. اما بايد بپذيريم روزی فرا رسيده که بايد با واقع گرايی بدين بيماری دير پا فايق آييم. 
شايد اگر عميقانه تر بدانچه دراطراف کشور ما میگذرد توجه داشته باشيم  بدين نتيجه خواهيم رسيد اگرچنانچه به ميهن وهم ميهنان خود علاقه داشته باشيم، امروز زمانی است که بايد برای رهايی ميهن و هم ميهنان خود تصميم بگيريم.
 
اگر امروز از خواب بيدار نشويم، فردای خيلی نزديک دير خواهد بود.

بيست ششم اسفند هزار سيضد نود دو