Text Box: عطوفت آخونديسم

روزی که آقای روحانی وزرای خود را به مجلس معرفی کرد، نام يکی از اعضای کابينه او، شخصی بود که نسل اول انقلاب با نام او آشنايی کامل دارند. او پور محمدی و عضو "کميته مرگ" بود که در سال 1367 با فتوای خمينی حکم اعدام چندين هزار نفر را به جرم دگر انديشی تصويب نمود. دچار جنان تعجبی میشوم که در اعتماد خود نسبت به آقای روحانی دچار ترديد ميشوم.
تجربه تاريخی نهضت های آزادیخواهی در جهان  مؤيد اين واقعيت بوده و هست. گروه های سلطه جويی که در انديشه تسلط برجامعه ای ميباشند بايد از پيش با تفکر ومنش اقليت واکثريت جامعه آشنايی کافی داشته  و ازنقاط ضعف وتوان آنها آگاه شوند تا بتوانند براساس آن تسهيلات وعوامل لازم را فراهم ساخته و آمادگی لازم برای استحکام پايه های قدرت خودکه کشتار وخارج ساختن دگر انديشان ومتفکرين از دايره قدرت ميباشد را فراهم سازند، تا بلافاصله بعد ازرسيدن به قدرت برنامه کشتار آنها را اجرا نمايند. نمونه مشخص اين پديده کشتار تقريبا بيست ميليون دگر انديش پس از برقراری سلطه نظام کمونيستی بر روسيه بود که راه ساز بر پايی نظام خودکامه استالينی گرديد که پايه های ديکتاتوری خود را با کشتار 20 ميليون دگر انديش ظاهرا پايدار ساخت. 
پايه ريزی ديکتاتوری نازيسم در آلمان با فرمان هيتلر، با کشتار کمونيست ها آغاز، سپس سوسياليست ها، کولی ها، هم جنس گرايان و نهايتا يهوديان و ميليون ها قربانی ديگر، تا فروپاشی آن ادامه داشت. و با پايان جنگ دوم جهانی، هيتلر احتمالا مبادرت به خودکشی مينمايد.
مرحله آزمايشی نظام اسلامی ايران،  در پانزدهم خرداد سال 1342 آغاز ميگردد که همراه با روند تغييرات ايران واثرات ژئوپوليتيکی جهان برآن، دربهمن ماه 1357 شکل ميگيردکه با کشتاروابستگان به نظام شاهی شروع و تا حال همچنان ادامه دارد. تا زمانی که خمينی زنده بود، با بهره گيری از حق شرعی خود فتوای  کشتار دگر انديشان را صادرميکرد و کميته مرگ وصادق خلخالی  آنر اجرا ميکردند. بعد از مرگ خمينی اين وظيفه به شورای ويژه ای محول گرديد که رهبری آن با خامنه ای و مجريان آن اعضای سازمان امنيت و اطلاعات بودند که نخستين بنيان گذار آن فرهاد مصباحی بوده است.
تروز ايرانيان دگر انديش يا کسانی را که به باور آنها مخالفين و معاندين نظام بودند توسط اعضای سازمان اطلاعات و امنيت به گفته خود آنها "عملی ميکردند". گروه های سرخود و بازجويانی که گاهی با شکنجه های غير انسانی دگرانديشان را به قتل ميرسانند عوامل شورايی هستند، که رهبری آن با خود خامنه ای ميباشد. نمونه ای از توطئه آنها طرح واژگون کردن اتوبوس روزنامه نگاران به دره برای نابودی آنها بود.
بعد ازانتخابات 92 و شايعه آشتی ملی که آزادی زندانی های سياسی نيز در آن شايعات مطرح بود، تصور اين بود که ممکن است عده ای اززندانيان سياسی در اعياد مذهبی يا ملی با فرمان خامنه ای آزاد وفشار های داخل زندان نيزکاهش يابد، وسايل و تسهيلات درمان زندانيان نيز افزايش داده شود. اما با توجه به رخدادهايی که اين روز های در زندان های کشور ديده می شود، به نظر ميرسد همه آن تصورات و آرزو ها شايعاتی بودند برای مشروعيت بخشيدن به نظام در مجامع خارج ازکشور. از اينرو بنظر ميرسد که عملکرد اعضای شورای مرگ (اطلاعات وامنيت) بيانگر اين حقيقت می باشدکه نظام حاکم برای ادامه سلطه خود نه فقط توان تحمل انتقاد ساده ای را در باره عوامل اصلی نظام ندارد، بلکه گاهی برای زدودن افرادی که حدس ميزنند ممکن است مخالف نطام باشند، به بهانه های ساختگی آنها را از گردونه خارج ميسازند. 
حسين رونقی زندانی سياسی با اتهام توزيع ابزار عبور از فيلترينگ اينترنتی توسط قاضی پير عباسی به 15 حال حبس محکوم ميشود. براساس گزارش فعالان حقوق بشرملکی ازدرد کليه ها، خونريزی گوارشی تکرر وسوزش ادرار رنج ميبرد. معهذا مسؤلين زندان از اعزام او به بيمارستان امتناع ميکنند. که ناچار مدتی است مبادرت به اعتصاب غذا نموده است.
افشين کرم پور يکی از دراويش زندانی، بدون اينکه هيچ فعاليت سياسی داشته باشد به جرم اعتقاد به صوفیگری مدت زيادی است به دستور قاضی صلواتی در بند 350 زندان اوين زندانی ميباشد. او از درد کمر و همچنين از درد مهره های دوم و سوم  و سياه شدن تمام ناخن های پا رنج ميبرد، اما به دستور قاضی حتی اجازه رفتن به بهداری زندان به او داده نميشود.
همچنين طبق گزارش انجمن مجذوبان نوردرحمله نيروهای امنيتی به زنانی که برای ديدارهمسران زندانی خود در برابر زندان اولين اجتماع کرده بودند، مواجه با ضرب و شتم شديد ميشوند و درحالی که چند نفر از آنها دچار شکستگی سر و خونريزی شديد ميکردند وحال آنها بحرانی است به اتهام "کيف قاپی" به زندان اوين منتقل و زندانی ميگردند.
مشکل تازه ای که اخيرا درمورد زندانيان سياسی اوين به دستورقاضی صلواتی وتوصيه مقامات امنيتی با هدف آزار و شکنجه روحی زندانيان سياسی اجرا ميگردد.  اجبار محدد زندانيان سياسی به پوشيدن لباس زندان هنگام مراجعه به مراکز درمانی است. 
اين پوشش که ازاوايل سال 91 برای زندانيان سياسی اجباری شده بود،  با مقاومت شديدآنها مواجه می گردد که نهايتا به دستور دادستان وقت تهران حذف ميشود. علاوه بر آن زدن دستبند نيز برای آنها اجباری نبوده  است. اما اخير برای اين که به زندانيان سياسی تفهيم نمايند که تغيير رئيس جمهور چيزی را تغيير نداده و قدرت همچنان در اختيار مراکز وابسته به بيت رهبری است، مجددا اجبار به پوشش لباس زندان و بستن دست بند برای رفتن به درمانگاه های زندان برای استفاده از تسهيلات درمانی، مخصوصا در مورد دراويش گنابادی به دستور قاضی صلواتی شده اند. که عاملی برای عدم مراجعه زندانيان به مراکز درمانی ميباشد.
قوانين حکومت آخوندی منحصرا مربوط به زندانيان سياسی نميباشد، ملت ايران بايد اين  واقعيت را بپذيرد که  قانون اساسی اين نظام حقی برای مردم ايران قائل نيست. باهنر نايب رئيس مجلس در نشستی خبری در مورد مذاکرات هسته ای ايران با کشورهای غربی ميکويد: در مذاکرات 1+5 بحث ما فقط و فقط هسته ای هست. آنها دنبال اين هستند که بعد از تمام شدن اين پرونده مسائلی ديگرچون "حقوق بشر" را مطرح کنند. اصالت استکبار اين است که خواستار نبود ايرانند. 
بنظر اين نماينده سخن درباره حقوق مردم ايران يعنی نابودی ايران! ريرا در نظام آخوندی مردم ايران چون بردگان واسرايی هستند که فاقد تمام حقوق انسانی ميباشند، که اصالتا بايددر زادگاه خود داشته باشند، مگر اينکه اسرای جنگی باشند. از اينرو اگر کسی يا کسانی در مورد حقوق انسانی و قانونی آنها سخن گويد، به اعتقاد اين نظريه پرداز اسلامی هدف نابودی ايران است. بازده اين طرز تفکرهمان است که اکنون مردم ايران شاهد ويرانه ای هستند که ناشی از تفکر افرادی چون باهنر ميباشد.
دبيرکل سازمان ملل آزادی 80 زندانی سياسی پس ازانتخاب آقای روحانی را تحول خوبی دانسته ميگويد  "اما هنوز در ايران شمار زيادی زندانی سياسی وجود دارند." و اظهار اميدواری ميکند که اين زندانيان نيز آزاد خود را بدست آورند. صادق لاريجانی يکی از پنج لاريجانی هايی که هريک در يک نقطه نظام آخوندی جايگير شده اند، در پاسخ به دبير کل ميگويد: "شما يک دموکراسی  با مشکلات خودش را ايجاد کرده ايد و ما يک کشور اسلامی با نظام حقوقی هستيم!"
با داشتن نماينده مجلس و رئيس قوه قضائيه ای چنين، مردم ايران چه انتظاری بايد ازاين نظام دارد داشته باشند؟ آيا با غارتگريها و فسادهايی که تمام بدنه نظام غير قانونی آخوندی را فرا گرفته، لاريجانی باز هنوز آنرا يک نظام اسلامی ميداند؟ درکدام يک ازسوره های قرآن يا سخنان پيامبر يا امامان مذهب شيعه غارت بيت المال مردم، کشتار و زندانی کردن کسانی که جرمی جز علاقمندی به ميهن و مردم خود ندارند جايز دانسته شده است؟ آيا لاريجانی اين شهامت را دارد که به نام يک قاضی القضات مسلمان شيعه مذهب، اين گفته خود را برای ملت ايران توجيه نمايد؟ 
بيست سوم اسفند هزار سيصد نود دو