Text Box: بيست و دوم بهمن 
روزی که گلهای اميد پرپر شدند

شامگاه بيست و يکم بهمن 1357 ، چند روزی از سفر مأموريتی بازگشته بودم، در خانه يکی از دوستان در پايگاه افسران نيروی هوايی جمع بوديم. سخنان آن شب همه درمورد رخدادهای کشور، رفتن شاه از ايران، نخست وزيری دکتر شاپور بختيار و بازگشت خمينی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی به ايران بود.
از هرجايی سخن می گفتيم، عده ای از رفتن شاه ناراحت بودند و جمعی با توجه به سخنان و بيانيه های خمينی در نوفل لوشاتو گفتگو  ميکردند. من ساکت به سخنان متناقضی که ناشی از نگرانی بودند گوش ميدادم و در مورد رخدادهايی که درمرداد ماه آن سال در اروپا ديده بودم فکر ميکردم. تظاهرات و سخنرانی های مجاهدين در هايد پارک لندن، پخش اطلاعيه ها توسط دختران جوان ايرانی که روسری گران قيمتی بر سر داشتند و عکس يک روحانی نيز در گوشه اطلاعيه بودکه من بدرستی نميدانستم چه کسی است درتهران متوجه شدم که تصوير آيت الله خمينی است. شعارهايی عليه شاه در متروی پيکادلی به زبانهای های مختلف روی ديواره کناراسکاليتور های سريع مترو، که بدون کمک پليس يا مأمورين دولت نوشتن آنها امکان نداشت. و بالاخره جوابهای منفی شرکتهايی که قرار بود همکاری مشترک با ايران داشته باشند و مقدمات اوليه آنها توسط ايران آماده شده بود و مورد توافق نيز قرار گرفته بودند.
يکی از افسران ازمن سؤال ميکند " شما خيلی ساکت هستيد، نطر شما راجع به اين اتفاقات چه است؟
پاسخ ميدهم اگر جند روز صبر کنيد خود ميتوانيد جواب سؤال را بگيريد. او مجددا اصرار ميکند که ما همه افسران نيروی هوايی هستيم، وبعلت موقعيت شغلی خودمان هيچوقت درامورسياسی دخالت نمیکرديم، اما شما لباس شخصی هستيد وبا توجه به اينکه جناب سرهنگ صاحبخانه گفته شما سفرهای زيادی به خارج ميکنيد و در داخل هم  آزاد هستيد که روزنامه های مختلف را بخوانيد و از روند رخداد ها آکاه شويد، آيا میتوانيد حقايقی را به ما بگوييد؟
ناچار من نيز وارد بحث آنها ميشوم. به نظر من در مورد اينکه اعليحضرت مثل مرداد سال 32 باز گردد کاری محال به نظر ميرسد زيرا درمورد خارج شدن او ازکشور قبلا، يعنی تقريبا 6 سال پيش که در کنفرانس اوپک در تهران شرکتهای نفتی را تهديد ميکند که " 6 سال ديگر زمانی که قرارداد 25 ساله کنسرسيوم با ايران تمام ميشود، سه قرارداد پنج ساله که متمم قرارداد کنسرسيوم است به هيچوجه تمديد نخواهند شد". از اينرو حتی پيش از اينکه آيت الله خمينی از عراق خارج شود، خارج کردن شاه ازکشور برنامه ريزی شده بود، بنابراين بقول معروف بايددورشاه را خط بکشيم، يعنی نظام شاهنشاهی درايران را پايان يافته بدانيم. علت اين امرآن است که متأسفانه شاه بعد ازبازگشت به ايران درسال 32 پيوستگی خود را با مردم ايران قطع کرده و بازيچه اطرافيان خائن خود شده بود، علاوه بر آن با اعتقادات مذهبی که داشت، تنها سازمان مجهز و متحدی که ميتوانستند درمساجد و عزاداری های ساليانه و ماهيانه جمع شوند، که سازماندهی داشتند.  
اوحتی جرئت آنرا نداشت که تروريست های مذهبی را مجازات کند. درحالیکه مثلا فردی مثل گلسرخی يا جزنی را که وابسته به هيچ سازمان سياسی نبودند و منحصرا چند جوان احساسی بودند اعدام ميکرد و يا دکتر حسين فاطمی وکريمپور شيرازی را بجرم ميهن دوستی با وضعی بسيار دردناک به قتل ميرساند. از اين رو نظامی را که مردم در انتظار آن هستند و برای رسيدن بآن تلاش ميکنند به نظر من در حال حاضر رؤيايی غير قابل وقوع است، زيرا آنها که شرايط موجود را بوجود آورده اند بهيچوجه به مردم اجازه نخواهند داد در ايران نظامی مردمی شکل  گيرد، ريرا چنين نظامی به نفع آنها نخواهد بود. 
سکوت همه جا را فرا ميگيرد، خواب خوشی را که افسران نيروی هوايی در افکار خود ترسيم کرده بودند، ناگاه تبديل به کابوس هولناکی ميشود. خانم صاحبخانه با اعتراض ميگويد نمی بايست اين خبر ها را به افسرانی که اساسا نبايد با اين حرف ها سر و کار داشته باشند ميداديد.
افسران درپاسخ ميگويند "خانم مگر ما مردم اين کشور نيستيم  که نميتوانيم درمورد آينده خود فکر کنيم؟" مجددا سکوت برقرار ميشود. بعد ازچند دقيقه يکی از افسران سؤال ميکند  ممکن است بگوييد نظر شما در اين مورد چيست و چرا؟ "
لحظاتی به صورت کسی که سؤال کرده مينگرم، "من بدرستی نميدانم، اميدوارم اشتباه کرده باشم. اما اينکه بدون توجه بشرايط، اطمينان دارم که گفته های شاه در اوپک عاملی برای اين تحولات بوده است، و باور دارم که اشتباه نکرده ام. من شش سال پيش با شنيدن سخنان شاه، اين برنامه را پيش بينی کرده بودم نه اين که مخالف گرفتن حقوق ملت ايران ازکنسرسيوم بوده باشم، بلکه قرار داد نفتی شاه با کنسرسيوم رابزرگترين اشتباه شاه ميدانم، زيرا کار او درمخالفت با ملی شدن نفت خلاف منافع ملت ايران بود، اما اگر روزی به اشتباه خود اقرار ميکرد و از ملت ايران بخشش می طلبيد،  و خودکامگی را کنار می ميگذاشت، ميتوانست از پشتيبانی مردم ايران در بحران ها برخوردارگردد. در آن صورت دولتهايی که توطئه خلع او از سلطنت را برنامه ريزی کرده اند، هرگز جرات اين کار را نداشتند. خودکامگانی که از ملت خود بريده باشند، و به نيرویهای مزدور يا بيگانگان متکی باشند، از پشتيبانی شهر وندان خود محروم خواهند بود، دراين حالت دير يا زود پاداش خودکامگی خويش را دريافت خواهند داشت، يا توسط بيگانگان خلع می گردند، يا مواجه با جنگ های داخلی ميگردند که هر دو برای خود او و ملت فاجعه بار خواهند بود. 
اما من نگران رخدادی هستم که در انتظار ميهن و هم ميهنان ما است، جنبش امروز مردم ايران جنبشی ملی و ضد ديکتاتوری است، اما رهبری جنبش در اختيار کسانی قرار داردکه کارهای اشتباه و ضد ملی و ضد مردمی آنها در ميهن ما خساراتی را سبب شده که فراموش شدنی نيستند. فاجعه فتوای جنگ عليه روسيه که آتش افروز اصلی آن بريتانيا بود، توسط شيخ مرتضی نراقی در زمان فتحعليشاه، برکناری و قتل قائم مقام و اميرکبير که به سعايت روحانيون و خواست بريتانيا بود، توطئه و خيانت های روحانيونی چون کاشانی و  آخوند فلسفی و گروهی از روحانيون ديگر در دوران نهضت ملی کردن صنعت نفت، به استثنای آيت الله طالقانی وآيت الله زنجانی وچند روحانی ديگر که نام آنها متأسفانه درخاطر من نيست، همه نمونه های شاخصی از عملکرد اکثر روحانيون ميباشند. رودخانه سيالی که از زمان قتل عام مزدکيان توسط مؤبدان زرتشتی تا امروزجاری است. و باعث تأسف است که همه اين فجايع به نام دين انجام ميشوندکه دانسته يا ندانسته درراستای منافع دشمنان ملت ايران بوده  و خواهد بود. 
درهمين زمان زنگ درخانه به صدا در ميآيد، يکی ازافسران پايگاه هوايی است که سراسيمه خبر داد عده ای ازدرجه داران نيروی هوايی به جماران رفته شعارهای زنده باد رهبر خمينی، مرگ بر بختيار، حزب فقط حزب الله ميدهند. چهره ها درهم ميشوند. تقريبا يک ربع بعد همگی خانه را ترک کرده متفرق ميشويم.
چند روز بعد ازاين ماجرا کشتار آغاز ميگردد، همانطور که خمينی درنخستين سخنرانی خود دربهشت زهرا اعلام کرده بود "دولت انتخاب ميکنم" خود را شرعا صاحب اختيار همه ميداند. افسرانی که درراستای جلو گيری از کشتار و جنگهای داخلی اعلام بی طرفی کرده بودند، بدون محاکمه به دستور خمينی در مدرسه رفاه اعدام می گردند. چند ماه بعد کشتار اعضای مجاهدين خلق و فدانيان خلق بجرم منافق و مرتد بودن، گروگان گيری کارکنان سفارت امريکا، جنگ ايران و عراق، کشتار دهه شصت، قتل های زنجيره ای، کشتار معترضين به کودتای انتخاباتی خامنه ای، غارت منابع ملی مردم ايران در معياری ميليونها برابر آنچه تازيان عرب و بربر های مغول غارت کرده بودند. کشتار و غارتی که هنوز ادامه دارند.
درآغاز سی و پنجمين سالگرد نظامی هستيم که نه فقط ميهن ما را به چنان منجلاب ژرفی کشانيده که افق رهايی از آن کور سوی بی فروغی است که در شرايط حاضر نميتوان در انتظار روزنه اميدی بود. بلند پروازی های بدون منطق و ندانم کاریهايی مجموعه نظام حاکم با خودکامگی وبی اطلاعی از شرايط حاکم برجهان امروز  انزوايی را به ملت ايران تحميل کرده،  که اگر خود عامل تغييرات بنيادی نشوند، سرنوشتی دردناک تر از آنچه امروز گريبان گير ملت ايران است به مردم ايران تحميل خواهد شد. سخن پراکنی های نابخردانه مجموعه زير نظام بدان حد است که باورهای صادقانه اعتقادی مردم را نيز زير سؤال برده است.
در حالی که عملکرد های غير اسلامی و انسانی کارگردانان نظام حتی برای کودک ابجد خوانی نيز آشکار است، اين جماعت گاهی سخنان ناسنجيده ای را به زبان ميآورند، که غير از پيآمد های سختی که برای کشور دارند، اثرات دردناکی نيز بر باور های صادقانه کسانی که هنوز به باورهای دينی و مذهبی پای بند هستند خواهند گذارد. سعيدی نماينده خامنه ای درسپاه پاسداران ادعا ميکند: " انقلاب اسلامی ايران مدل جديد و نوينی با تکيه بر جهان بينی توحيدی و ايدئولوژی متکی بر اسلام را فراروی بشريت قرار داده است. بعد از 35 سال، انتخابات  ونظام اسلامی بازگشت به مقرراتی است که ذات باری تعالی برای بشر ارائه کرده است. و خمينی اين راه را در جريان انقلاب در حلوی مردم قرار داده است. همه دنيا ميداند که صادق ترين ملت، انقلاب و رهبری ايران است!" 
سؤال اين است وقتی کوس رسوايی دزدی و ارتشای بيت المال مردم در همه جهان منتشر ميشوند، آيا بر اساس باورهای دينی و مذهبی درست است که رهبر بکويد "مسأله را اينقدر کش ندهيد" و شخصی را که در زمان رياست جمهوری او پرونده ارتشاء و رانت خواری به بالاترين حد جهانی ميرسيد، تا حدی که روحانی رئيس جمهور منتخب مردم کرارا آنرا در مجامع مختلف بيان ميدارد، لوحه تقدير از رهبر دريافت دارد  وبه عضويت مجلس خبرگان منصوب گردد؟ و سخنی ازخلافکاری های او رسما اعلام نشود؟ آيا اين نمايی از اسلام سياسی است که خامنه ای افتخار تدوين آنرا دارد؟
بيست دوم بهمن هزار سيصد نود دو