Text Box: تلاش برای رسيدن به دموکراسی 


نگاهی به گذشته -  زيستن در نظام ارباب رعيتی و جامعه ای که بر اساس طبقه بندی اشراف ، نجبا و علما، عوام الناس، خودی و غير خودی شکل می گيرد روان انسان ها را آزرده و فرهنگ بدبينی و سرکوفتگی را بر اکثريت جامعه مسلط می سازد.

ما ايرانی ها نه فقط در صد ساله اخير ، بلکه قرن ها است که زنجير ستم شاهان و فرمانروايان خودکامه ومتوليان مذهبی را برجان و روان خود احساس می کنيم. بدين سبب است که انسان ايرانی همواره به همه کس و همه چيز با بدبينی و شک می نگرد. از اجتماعی بودن و همجوشی اعتقادی گريزان است و تحمل شنيدن سخنی جز آنچه خود می پندارد، ندارد و چون شناحتی از مخاطبان خويش ندارد نميتواند به هيچ فرد و يا گروهی اعتماد داشته و پذيرای ديدگاه های آن ها شود. چنين بدبينی يک سو نگرانه کاملا در راستای خواست خودکامگان و گستردگی و جاودانه ساختن نفاق و بدبينی در جامعه است تا بستر آرامی برای خودکامگان فراهم آورد.

مردم ايران درطول صد سال گذشته سه بار کوشيده اند که زنجير های استبداد را بگسلند ( انقلاب مشروطه، نهضت ملی کردن صنايع نفت وانقلاب 22 بهمن 1357) تا بتوانند همچون انسان های متمدن درذاجتماعی بدور از ترس ، وحشت ، زندان ، شکنجه ، اختناق و ترور، يأس و بدبينی در آرامش وامنيت زندگی کنند. اما در هر سه رخداد در اوج پيروزی مواجه با شکست شدند و بار ديگر به ژرفای استنبداد درغلطيدند.

کتاب ها و نوشتار زيادی در مورد اين رخداد ها نوشته شده است اما کمتر تحليل دقيق و واقع گرايانه ای از اين رخداد ها ، ساختار طبقاتی ، نواقص اجتماعی ، شرايط جهانی و دلايل واقعی جنبش ها و عوامل شکست آن ها بی طرفانه به عمل آمده است زيرا نظام های خودکامه دارای وجوه مشترکی ميباشند که حتی حاضر نيستند نطام های واژگون شده نيز مورد کالبد شکافی دقيق قرار گيرند ، زيرا ممکن است از خطوطی عبور شود که خطوط قرمز نظام حاکم نيز ميباشد.

1- انقلاب مشروطه - انقلاب مشروطه از نظر جامعه شناختی يک رخداد روشنفکرانه است نه يک انقلاب اجتماعی توده ای . گروه هايی که پيش گامان نهضت مشروطه بودند ، نه چندان با خواست های اکثريت مردم آشنا و نه از واقعيات حاکم در درون جامه پيرامون خويش آگاهی کامل داشتند. روشنفکرانی بودند که می خواستند تحولی در جامعه به وجود آورند و الگوی آنها نظام های حاکم درکشورهايی چون فرانسه ، سويس و يا اطريش بودند. اما اين امر در يک جامعه به شدت فئودالی با نبودن نهادهای دموکراتيک و پشتوانه آگاهانه مردمی کاری بس دشوار بود.

اين حقيقت را نبايد از نظر دور داشت که پايداری و استمرار يک نهضت آزادی خواهانه بستگی به خواست مردم، وجود نيروی بالقوه مردمی برای پاسداری از دست آورد های انقلاب و فراهم آوردن امکانات رفع کمبود ها و تنگناهای جامعه بعد از پيروزی انقلاب ميباشد زيرا در غير اين صورت بی قانونی ها و عقده های تلمبار شده از دوران پيش از انقلاب و هرج و هرج های ناشی از تحولات بعد از آن ، راه را برای ظهور فردی خودکامه که لااقل بتواند هرج و مرج را کنترل کند هموار ميسازد. تجربه ای که بعد از تأسيس عدالت خانه و وجود خلاء در حاکميت از آن در سينه تاريخ ضبط شده است شايد بازگو کننده صادق اين مدعی باشد.

2- نهضت ملی برای ملی کردن صنايع نفت - هدف از ملی کردن صنايع نفت ايران، منحصراً افزايش درآمد مردم ايران از منابع طبيعی خويش نبوده است بلکه ملی کردن صنايع نفت و خلع يد از شرکت سابق نفت آغاز راهی بود برای رسيدن به آزادی و حاکميت مردم و قانون که مد نظر بنيان گذاران انقلاب مشروطيت نيز بوده است.
نيروی محرکه آغازين نهضت ملی کردن صنايع نفت که با هدف رسيدن به آزادی، حاکميت ملی و استقلال اقتصادی و سياسی بود ناشی از پشتوانه شخصيت بارز و مجبوب دکتر مصدق و ايستادگی اقليت دوره پانزدهم مجلس در برابر تصويب شدن قرارداد گلشائيان - گس که استمرار آن وسيله ای بود برای تهييج مردم و کشانيدن آنها به ميدان سياست . در دوران نهضت ملی برخلاف انقلاب مشروطه به سبب آزادی های نسبی که در فاصله 15 شهريور بيست تا پانزده بهمن بيست و هفت وجود داشت توده مردم از بينش سياسی بيشتری برخوردار بودند.
شمارزيادی ازدانشجويان ودانش آموزان و طبقات متوسط شهری و روشنفکران ليبرال بدون وابستگی به احزاب يا سازمان مشخص نيروی مداقع نهضت ملی گرديدند. سازمان يافته ترين تشکيلات سياسی حزب توده ايران بود که بعد از حادثه سوء قصد به شاه در پانزده بهمن بيست و هفت غير قانونی اعلام شده بود ولی زير نام سازمان های مختلف فعاليت ميکرد. اما با تفکرات استالينسم حاکم براحزاب کمونيست، نه تنها از نهضت ملی مردم ايران پشتيبانی نمی کرد بلکه با آگاهی کامل در کنار ارتجاع حاکم ضد ملی در راستای منافع شرکت نفت عليه نهضت ملی مردم ايران فعاليت می نمود.

احزاب ملی گرا و پشتيبان دولت نهضت ملی هرچند از پشتوانه نسبی مردمی برخوردار بودند ولی به علت نداشتن سابقه تشکيلاتی دير پا از چنان سازمان دهی مستحکم و منسجم برخوردار نبودند که بتوانند درصورت لزوم سريعا تجهيز و توطئه های مسلحانه احتمالی مشترک ارتجاع - انگلستان را خنثی کنند. حزب ايران ، محلی برای تجمع رجال سياسی صديق و وفادار به نهضت ملی و پشتيبان دولت بود که پشتوانه مردمی کافی و منضبط برای پشتيبانی عملی از نهضت ملی را نداشت. مضافا اينکه با انشقاق افراد سکولار ملی گرا و مذهب گرايان افراطی، به دو شاخه مجزا تقسيم شد . هر چند هر دو گروه از نهضت و دولت ملی حمايت ميکردند اما با يکديگر نيز در تقابل بودند که نهايتا سبب تضعيف نيروهای مدافع نهضت ملی شده بود.

حزب زحمتکشان ملت ايران با تفکرات سوسياليستی و با تجربه سازمانی و تشکيلاتی از انشعابيون حزب توده که ميتوانست به يک حزب فراگير ملی و کارساز، زير بنای نيروی مردمی نهضت ملی شود در مرحله نخست با کودتای دکتر بقائی درمهر 1331 و در واپسين ماه های پيش ازکودتا به سبب ديدگاه های دوگانه خليل ملکی و دکتر محمد علی خنجی در مورد تاکتيک هائی که می بايست برای استمرار نهضت ملی با توجه به مرگ استالين و به قدرت رسيدن محافظه کاران در انگليس و جمهوری خواهان در امريکا به وجود آمده بود، عليرغم اينکه هر دو به نهضت ملی و شخص دکتر مصدق اعتقاد و اعتماد کامل داشتند، عملا به نيروی بی اثر وغير فعال تبديل شدند و بدين سبب درآن حزب نيز رهبری مشخصی وجود نداشت که در روز کودتا با تجهيز افراد حزبی که نيروی نسبتا متشکل و سازمان يافته ای بودند در کنار توده بی شکل مردم بتوانند در برابر کودتا همان گونه که در روز نهم اسفند 1331 با قدرت نمائی خود توطئه کودتا را در مراحل اوليه خنثی کردند عمل کنند.

حزب پان ايرانيست نيز به چنين وضعی دچار گرديد. گروه طرفدار داريوش فروهر زير نام حزب ملت ايران بز بنياد پان ايرانيسم، پشتيبان صديق نهضت ملی و گروه طرفدار پزشکپوربه سخن گويان کوکی دربار تبديل شدند.
مجمع مسلمانان مجاهد به رهبری شمس الدين قنات آبادی در کنار دکتر بقائی با تظاهر به موافقت با نهضت ملی همزبان با آيت الله کاشانی شديد ترين مخالفت ها را با دولت دکتر مصدق در مجلس و روزنامه های خود نمودند.
حزب استقلال به رهبری عبدالغدير آزاد نيز مدتی نه چندان دور بعد ازتصويب قانون ملی شدن نفت ، همزمان با خلع يد از شرکت نفت به بهانه اينکه هيچ کس ازحزب استقلال به کابينه دکتر مصدق دعوت نشده اند در صف مخالفين دولت قرار گرفت ، در نتيجه حزب استقلال متلاشی و از هم پاشيده شد.

در اين شرايط با قدرت نمائی های حزب توده از راه شورش های خيابانی و اعتصابات در کارخانجات دولتی ( با توجه به مدارک مستدل سيا) که با کمک عوامل انگلستان چون برادران رشيديان ترتيب داده ميشد مستمسکی به دولت آيزنهاورکه دچار هيستری تسلط کمونيزم بر دنيا شده بود چنين القاء می نمود که درصورت ادامه زمامداری دکتر مصدق تسلط حزب توده و تشکيل يک نظام پشتيبان شوروی در ايران حتمی خواهد بود. در حالی که بعد از مرگ استالين و تغيير سياست تهاجمی شوروی به سياست تدافعی و گسترش اختلافات و تصفيه های خونين در احزاب کمونيست شوروی ودنيا امکان چنين امری کاملا منتقی شده بود.

اما منافع کارتل های نفتی و شوک ملی شدن نفت در مهمترين کشور نفت خيز آن زمان در خاور ميانه، وقوع حوادثی به دنبال توطئه آزمايشی نهم اسفند، عليه نهضت ملی مردم ايران قابل پيش بينی بود. اما کارشکنی ها وتمهيداتی که از زمان دولت کارگری انگلستان آغاز و در حکومت محافظه کارعليه دولت دکتر مصدق در سراسر جهان و منطقه تشديد شده بود در داخل کشور نيز توسط شاه ، مخالفين در مجلس ، شورش ايلات ، همکاری مخفی و آشکار عده ای از روحانيون با مخالفين دولت همراه با تنفر شديد مردم ايران نسبت به شرکت نفت و دولت انگليس به علت سال ها غارت منافع نفتی و مداخله در امور کشور و پافشاری آن دولت در ادامه آن و نارضايتی از نظام ديکتاتوری حاکم مانع از آن بود که دولت ملی در فضائی به دور از تنش و جنجال در محيطی آرام با توجه به تغييرات ژئوپوليتيکی منطقه وجهان بتواند با مانور های انگليس و تراست های نفتی مقابله و چگونگی حل مسأله نفت را درجهت منافع ملت ايران تدوين نمايد.

در آن روزها با جوی که نيروهای ضد ملی و بخشی از ياران منافق نهضت که از ملت بريده در کنار ارتجاع ضد ملی قرارگرفته وعليه نهضت ملی توطئه ميکردند، تا بدان جا که سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانی را که حاضر نبود با کودتاچيان احتمالی همکاری کند به قتل رساندند ، بوجود آورده بودند مسلم به نظر ميرسيد که با نداشتن پشتوانه کافی سازمان يافته و منسجم ، بی صبری توده بی شکل از طولانی شدن مبارزه و نداشتن تاکتيک ها و وسايل لازم و کافی نيروهای ضد کودتا برای مقابله دراز مدت با توطئه های سازمان يافته و پيوستن فرماندهان نظامی مستقر در تهران (جزسرهنگ ممتاز مدافع خانه دکتر مصدق) به کودتاچيان و سکوت دولت شوروی و حزب و سازمان نظامی توده ، پيروزی دولت و نيرو های مدافع نهضت ملی در برابر توطئه کودتا که با موافقت و همراهی شاه ، سازمان سيا و سرويس اطلاعاتی بريتانيا طرح شده بود غير ممکن به نظر ميرسيد و اين عوامل بود که دولت ملی و مردم بدون مقاومت در برابر کودتا چيان عقب نشستند و دومين شکوفه نوخاسته آزادی پيش از آن که به گل نشيند در ريشه خشکانيده شد. 
3 - انقلاب بيست و دوم بهمن - ورود جيمی کارتر به کاخ سفيد و اعلام دکترين اجرای اصول حقوق بشر به عنوان زير بنای سياست خارجی امريکا ، نظام های اقمار امريکا را در برابر شرايط نوی قرار داد که می بايست به نحوی روش خود را با آن منطبق می کردند.

ايران با داشتن منابع نفت و گاز و مواد کانی استراتژيک در حالی که مرحله گذار ازرشد سرمايه داری ملی را پيموده بود ، برای ادامه مسير توسعه با هدف ورود به جرگه کشورهای پيشرفته صنعتی ناچار از داشتن پشتوانه تکنولوژی ، سرمايه و تکنوکرات های کافی بود امابه علت نداشتن پشتوانه تکنولوژی متناسب با سرمايه گذاری های بيشتر برای تأمين امکانات زير بنائی مجبور به قرار گرفتن در حوزه کشورهای ميزبان شرکت های فرا مليتی گرديد که پيش گامان سرمايه و تجارت جهانی آينده بودند تا با برخورداری از پشتيبانی مالی و تکنيکی آن ها بتواند در راستای پيشرفت توسعه اقتصادی و صنعتی قرار گيرد.

اما با نظام ديکتاتوری حاکم بر کشور ، شبکه سرمايه گذاری بين المللی اعتماد نداشت که دولت ايران بتواند تضمين کننده امنيت سرمايه و سود دهی مورد نظر سرمايه گذاران باشد. رفت و آمد های کارتل های جهانی به ايران و شرکت نمايندگان اقتصادی و تکنولوژيکی ايران در سمينار های توسعه سرمايه گذاری های بين المللی منجر به طرح های مشترک برنامه های توسعه صنايع پتروشيمی، فلزات، الياف مصنوعی، هواپيما سازی، توسعه صنايع خودرو سازی و لوازم خانگی، توسعه راه ها و ترابری و خانه سازی در مراکز صنعتی منتاسب با توسعه صنايع گرديد.

به منظور تأمين نيروی انسانی مبادرت به اجرای رفورم هايی برای توسعه دانشکده های فنی ، بازرگانی و مديريت ، تربيت تکنيسن در صنايع ، فراهم کردن تسهيلات برای اعزام دانشجويان به اروپا و امريکا گرديد. با بالا رفتن سطح اشتغال و درآمد در شهرها کوچ روستائيان به شهرها آغاز شد که نتيجه آن شورش در کرانه کلان شهرها توسط کپر نشينان بی خانمان گرديد.

اجرای اين رفورم ها جامعه ايران را با شرايط نوينی مواجه ساخت که نظام چاره ای نداشت جز عقب نشينی در برابر بخشی ازخواسته های سياسی جامعه و باز کردن فضای بسته سياسی به منظور گشودن دريچه اطمينان بخش برای سرمايه گذاران بين المللی و نشان دادن چراغ سبز در مورد اجرای منشور جهانی حقوق بشر به کارتر و آرام ساختن شرايط متشنج و ملتهب داخلی بدان اندازه که از خط قرمز نظام محمد رضا شاهی عبور نشود.
به دنبال اين تحول برگذاری شب های شعر توسط روشنفکران سکولار ، سياسی شدن مجالس روضه خوانی و مساجد و پخش شبنامه ها توسط گروه های مذهبی و سازمان های سياسی رواج يافت.  سازمان های وابسته به جبهه ملی بازمانده از دوران نهضت ملی که بطور محدود فعاليت های زير زمينی داشتند تجديد سازمان داده به فعاليت های انتشاراتی پرداختند و درخواست های مدنی و قانونی دوران نهضت ملی را تکرار نمودند.

سازمان های چريکی مجاهدين خلق وسازمان فدائيان خلق اکثريت و اقليت فعاليت های چريکی خود را تشديد ميکنند. اما آنچه در اين مرحله ملموس است تشديد فعاليت گروه های مذهبی ، فتوای مراجع مختلف در مورد حجاب ، جدا سازی دختران و پسران در مدارس ابتدائی مختلط و دانشگاه ها ، بستن مشروب فروشی ها و انتشار اعلاميه هائی توسط آيت الله خمينی که ازعراق و سپس از پاريس ارسال ميگردد. در پاره ای از اين اعلاميه ها آيت الله خمينی در برابر فعاليت نيرو های ملی عکس العمل نشان ميدهد و چنين به نظر ميرسد که درخواست جبهه ملی برای برگذاری راه پيمائی و متينگ يا بستن بازار عبور از خط قرمزی باشد که گروه های مذهبی ميخواهند در انحصار خود داشته باشند. اما بعد از مدتی احتمالا به درخواست مهندس بازرگان جبهه ملی دعوت به برگذاری گرد همآيی ها را با هم آهنگی با گروه های مذهبی همآهنگ اعلام مينمايد.  در چهارده آبان 1357 دکتر سنجابی عليرغم تمايل گروه کثيری از اعضای طرفدار جبهه ملی در راه شرکت دراجلاس سوسياليست های برای ملاقات با آيت الله خمينی به پاريس ميرود که نتيجه آن اعلاميه ای می باشد که در چهارده آبان در پاريس منتشر ميشود که مورد توافق شورای مرکزی جبهه ملی قرار نميگيرد.

اول - سلطنت کنونی ايران با نقض قوانين اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترويج فساد و تسليم در برابر 
سياست های بيگانه فاقد پايگاه قانونی و شرعی است.  

دوم - ( جنبش ملی - اسلامی ) ايران با وجود نظام سلطنتی غير قانونی با هيچ ترکيب حکومتی موافقت نخواهد کرد. 
سوم - نظام حکومت ملی ايران بر اساس موازين اسلام و دموکراسی و استقلال به وسيله مراجعه به آراء عمومی تعيين ميگردد. دکتر کريم سنجابی **

در 22 دی ماه آيت الله خمينی برنامه سياسی خود را از پاريس اعلام ميدارد « خواست ملت مظلوم ايران تنها رفتن شاه و برچيده شدن نظام سلطنتی نيست ، بلکه مبارزه ملت ايران تا استقرارجمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت ، استقلال کشور و تأمين عدالت اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت
  
اما در مذاکره با وزير خارجه پاکستان که به ديدن آيت الله به پاريس ميرود آيت الله ميگويد:
اين نهضت اسلامی ايران مشخصاً اسلامی است وبرای تحقق اسلام است. نهضت انسانی - اسلامی. وادامه ميدهد امروز ملت ايران با بيداری و هوشياری به پا خاسته است و حقوق اوليه بشر را که آزادی و استقلال است طلب ميکند.** 
با توجه به عملکرد بخشی ازروحانيون در دوران نهضت ملی شدن نفت پاره ای ازسازمان های وابسته به جبهه ملی همزمان با انتشار اعلاميه دکتر سنجابی در پاريس مخالفت خود را با آن اعلام و آن را مغاير با اهداف بنيان گذار جبهه ملی ميدانند. از آن جمله اعلاميه توجيهی سازمان سوسياليست های ايران ميباشد که در بيست و سوم بهمن 1357 در تهران منتشر گرديد.  در روز چهاردهم اسفند ضمن اعلام همکاری با جبهه ملی واحترام به اهداف و منشورجبهه ملی تشکيل جبهه دموکراتيک ملی اعلام گرديد. 
هر چند در 26 دی ماه 1357 با خروج شاه از ايران به حکومت جابرانه شاهنشاهی خط پايان کشيده شد، اما با ورود آيت الله خمينی در 12 بهمن و سخنرانی ايشان در بهشت زهرا به جای دانشگاه تهران که قبلا اعلام گرديده بود و اعلام اين که « من دولت تعيين می کنم » خط بطلان به سخنانی کشيده شد که ايشان در پاريس اظهار داشته بودند. اما شايد هنوز مردم ايران اميدوار بودند که جمهوری اسلامی بنا بر گفته آيت الله خمينی در اعلاميه سياسی و مذاکره با وزير امور خارجه پاکستان در پاريس گفته بودند  «جمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمين عدالت اجتماعی و حقوق بشر» در ايران اسلامی به اجرا گذاشته خواهد شد. ولی اين گفته هرگزاجرا نشد.

در آن روزهای طوفانی که مردم ورجال سرشناس ايران مرعوب يا مجذوب نهضت اسلامی شده بودند شايد هرگز تصور نمی کردند که ايران به سوی چه سرنوشتی هدايت ميشود. تنها رجل با شهامتی که پيش ازهمه گروه ها وروشنفکران مذهبی (مهندس بازرگان) صدای پای چکمه های يک حکومت خودکامه را ميشنود دکتر شايگان يار وفادار دکتر مصدق و مردم ايران است که در سخنرانی خود بعد از توقيف و غارت روزنامه آيندگان توسط گروه های فشار در دانشگاه شريف عليرغم فشاری که گروه های مهاجم هنگام سخنرانی او در دانشگاه ، زنگ خطر را به صدا درميآورد و به مردم و دلسوزان وطن هشدار ميدهد بايد متحد شويم و پيش از اينکه از درون انقلاب مردم ، نظام خودکامه ديگری سر بر افرازد در مقابل آن بايستيم و به اين خيال نباشيم اگر امروز روزنامه آيندگان را بستند فردا سراغ ما نخواهند آمد. اشتباهی را که مردم آلمان مرتکب شدند ما تکرار نکنيم! 
ولی مردم و رهبران اين هشدار را نشنيدند و سکوت کردند و از تجربيات تاريخی خود نتوانستند درس شايسته ای بياموزند.    

 
راهی به سوی دمکراسی
 
بخش دوم ، راهی برای رسيدن و حفظ دموکراسی
 
در بخش نخست اين نوشتار، هدف اين  بود که  بدون  در نظرگرفتن  فاکتور اثر فرصت ها و شرايط داخلی و بين المللی، عوامل عمده ای که سبب شکست نهضت های آزادی خواهی صد سال گذشته مردم ايران بوده اند تا حد امکان بيان گردند.
 
در اين بخش با توجه به شرايط حاکم بر جامعه امروز ايران به بررسی گره های کوری که در اين مقوله نه فقط درمورد ايران بلکه ممکن است در مورد  تمام نهضت های آزادی خواهی در کشور های زير سلطه ديکتاتوری در سراسر جهان صادق باشد می پردازم ، با اين اميد که صاحب نظران وجامعه شناسان به منظور غنا بخشيدن بدان با نقد آن درراه تدوين تاکتيک های مناسب که بتواند مخرج مشترکی ازتفکرات گروه های مختلف اجتماعی با توجه به شرايط خاص ايران با هدف رسيدن به يک همبستگی ملی از گروه هايی که به خواسته های مردم باور دارند و به گزينش آزاد و مستقيم  بدون واسطه پای بند هستند با هدف نجات کشور از يک شورش ناخواسته خونبار و يا تجزيه تدوين شود.
 
مشکلات مشترک نهضت های دمکراسی خواهی انسان های زير ستم نظام های خودکامه را شايد بتوان مجموعه ای از عوامل زير دانست:
 
يک -  عدم همآهنگی بين شخصيت ها و گروه های دارای اهداف نسبتاً مشترک در جوامع ديکتاتور زده نسبت به يکديگر.
دو -  ناتوانی گروه های دموکرات مخالف نظامهای خودکامه در جلب و سازماندهی توده مردم.
سه -   بدبينی و پراکندگی مردم
چهار -  نداشتن استراتژی دراز مدت و تاکتيک های مناسب برای جايگزينی نظامی حاکم و پاسداری از دست آوردهای بعد از پيروزی.
  
عدم همآهنگی بين گروه ها و شخصيت ها
 
درنظام های ديکتاتوری فرهيختگان جامعه معمولا پيش گامان مبارزه با خودکامگان حاکم در ميهن خود هستند. آنها اين باور را دارند که  ميهن و هم ميهنان آن ها نيز از چنان شايستگی برخوردار هستند که ميتوانند همچون انسان های آزاددنيا بدون ترس و درامنيت زندگی کنند. در کشورخود حقی داشته باشند تا بتوانند درتعيين سرنوشت خويش شريک گردند. اما نظام های خودکامه به خاطر استمرار سلطه خود چنان آنان را درتنگنا ها قرارميدهند تا توان آن را نداشته باشند پيش ازاين که در راه رهائی ميهن خود از گردابی که درآن غوطه ور ميباشد اقدامی بکنند ، بخود پرداخته و همان حقی را که خود طلب ميکنند برای همه افراد و دلسوزان ميهن نيز بخواهند.
 
 
همه معتقد هستند که بايد کشورخويش  را از گردابی که در آن غوطه ور شده است نجات دهند اما سازهرکدام نوايی جدا از ديگران مينوازد وآهنگی که ازمجموعه ساز ها بيرون ميآيد با يکديگر و با رنج های مردمی که ميخواهند آنان را از سلطه خودکامگان نجات دهند همخوانی ندارد.
 
 
بررسی ديدگاههای گروههای اپوزيسيون ها که درخارج ازحوزه فرمانروائی خود کامگان فعاليت ميکنند و معمولا در راديو ها و يا روزنامه های خارج از حوزه نظام منعکس مي گردد و يا در گرد همآيی هائی که به عنوان بررسی مسائل و تدوين راهکار های مناسب برای رهائی کشور از انسداد سياسی حاکم تشکيل ميشود عليرغم اين که موارد مشترک بسياری ممکن است بين آنها وجود داشته باشد ، در کل نشان از سر درگمی و حاکميت نظرات انتزاعی دارد. نتيجه آن ميشود که پس از گذشت سالها از حاکميت خودکامگان نمیتوانند طرحی منطقی وعملی متکی برواقعيات حاکم بر جامعه ای که برای آن تلاش مينمايند در دست داشته باشند.
 
 
شايد يکی از دلايل سر در گمی و يکسو نگری ها اين باشد که طيف وسيعی از اپوزيسيون هنوز اسير چهارچوب تفکراتی هستند که بازمانده از دوران گذشته است. اما چنان در تار و پود مغز ها جا گرفته است که بريدن از آن ها به نظر ميرسد سخت دشوار باشد. بدين علت است که هنوز به مسائل و رخدادهای جامعه خود همان گونه می انديشند که در گذشته می انديشيده اند. از واقعيات و روحيات نسل امروز کشور خود که بايد نيروی محرکه هر تحول باشند آگاهی ندارند. فرمول ها وراه کارهای مبارزه را درسطور کتاب هايی جستجو ميکنند که به تاريخ پيوسته اند و در شرايط امروز جهان نميتوانند کارآيی داشته باشند.
 
 
جهان امروزجهانی پويا ومتحول  است که هر روز شتابی بيش از پيش به خود ميگيرد. کارتل ها و کورپوريشن های کلان سرمايه گذاری و صنعتی ، برای هم آهنگ ساختن مديران و تکنوکرات های خود با شرايط لحظه ای تغييرات بازار و شناخت خواسته های مصرف کنندگان وافرايش قدرت رقابت، پيوسته سمينارها و کلاسهای بازآموزی تشکيل ميدهند تا بتوانند با ابداع روشها و فرمول های نو به کارآيی خود افزوده و ادامه فعاليت خود را در برابر رقبا ممکن سازند.
 
جامعه بزرگی که نيرو های مخالف نظام خودکامه در انديشه ايجاد دگرگونی در آن هستند متشکل از انديشه ها و خواست های متفاوت است که معمولا اپوزيسيون های خارج از کشور به علت دوری از آن ها بيگانه ميباشند.  در گروه های اپوزيسيون هيچ گروهی وجود ندارد که دارای چنان قدرت فائقه ای باشد که بتواند آگاهی خرد مندانه ای از خواست طبقات مختلف جامعه ای که در انديشه رهائی آن از سلطه خودکامگان هستند داشته باشد و يا به تنهائی بتواند امکانات سازمان دهی و بسيج نيروی کافی برای يک تغيير بنيادی را فراهم کند. بنابراين چاره ای ندارند جز اينکه با خداحافظی ازتفکرات و تعلقات گروهی گذشته با ابزار و ديدگاه های نو خود را مجهز سازند. کينه ها و نفرت های تلمبار شده در اذهان بطور يقين نميتواند راهی به سوی نجات بگشايد

اگر واقعا صميمانه در انديشه نجات ميهن خود از وضعيت سقوط هستند بايد با روان کاوی صادقانه به جای دشمنی و کوته بينی دير پا نسبت به يکديگر و انتقادات غير اصولی و پراکندن بذر يأس و بدبينی ، با در نظر گرفتن نکات مثبتی که در هر کدام از گروه ها وجود دارند بذر يک آشتی ملی را درافکارخويش بپرورانند. خود را ازگذشته رها ساخته به نوسازی و بازسازی انديشه خود بپردازند. در آن صورت بجای دست آويختن به ميراث های گذشته ، با اين فکر که هر شهروند حقی برای تعيين سرنوشت خود دارد و در تعيين سرنوشت برای امروز و فردای آيندگان هيچکس نميتواند خود را  قيم ديگران بداند. با چنين تفکر ميتوان به تدريج به مرحله ای از تفاهم رسيد تا مقدمات رسيدن به يک تفاهم ملی برای جايگزينی نظام مورد دلخواه را بدون هرج و مرج و کشتار انسان ها فراهم ساخت. گذر از اين مرحله راهی آسان نميباشد ، اما غير ممکن نيز نخواهد بود.
 
درپاره ای از  گروه ها افرادی هستند که همواره بر طبل يأس و بدبينی می کوبند. آن ها کبک وار سر به درون برف فرو برده توان نگريستن به اطراف خود ندارند. در برابر هر اجتماع سازنده و اميد بخش سر بر ميافرازند، نفسی می کشند و زمزمه ای سر ميدهند و فعالين و آنها که به قدرت ملت ها و جبر زمان باور دارند ناسزا می گويند و تهمت ميزنند و خود را وارثين و قيم مردم به حساب ميآورند، اما تنفس آنها چنان امواج مغناطيسی نخواهد بود که جاذبه ای داشته باشد، شعله های کم نوری هستند که حتی نميتوانند راه خود را بيابند و به گمراهه نروند ، اينان چاره ای ندارند جز اين که در کناری بنشينند وشاهد جنبش هم ميهنان خودو شنيدن آوای دلپذيريکی شدن انسان ها در سپيده دم رهائی باشند.