Text Box: نامه ستار بهشتی‌، به خامنه ای دو هفته قبل از دستگیری
آقای خامنه ای سی سه سال است که نظام جمهوری اسلامی برپا شده و عجب بلای آسمانی بر ایران ومردم ایران نازل گردیده است! در این مدت ازهیچ ظلمی دریغ نشده، از رعب و وحشتی که مأموران امنیتی نظام شما با احظار و تهدید مردم در جامعه به وجود آوردند.... تا قطع دست و پا و اعدام ها که توسط دستگاه قضایی اجراء میشود. 

به راستی آيا نام سلاخ خانه بر این دستگاه قضائی برازنده نیست؟ خبر اعدام ده نفر از افراد جامعه در تاریخ اول آبان نود نه منتشر گردید و عجب خبر تکان دهنده ای! دریک روز جان ده نفررا گرفتند واقعا یک نوع ننگ است. این ننگ از دست هر نظامی بر نمیآید، جز نظام های دیکتاتوری و آدمخواری، چون نظام جمهوری اسلامی! و باز در نظامهای دیکتاتور نظام شما یک الگو به تمام معنی نظامی خونریز و خونخوار است. آقای خامنه ای افراد جامعه دستگیر می شوند آنقدر شکنجه میشوند تا به گناه نکرده اعتراف کنند! افراد دستگیر میشنود در شکنجه گاهای شما با آتش سیگار بر بدن آنها داغ گذاشته میشود، بر روی نرده های آهنی که زیر آن شعله برافروخته شده نگه داشته میشوند. سر افراد را در مستراح پر شده از مدفوع فرو می کنند تا به گناه ناکرده اعتراف کند! بعد احکامی که بر روی این اعترافات اعلام می گردد احکام شرعی و اعلام اجرای دین خدا را میگیرد! آخر این چگونه خدا و چگونه دینی است که شما آن خدا را عبادت ، آن دین را اجراء می کنید که جز ریختن خون انسانها چیزی را نمی خواهد؟ این چگونه دینی است که به شما اجازه هرگونه رفتار را برای اعتراف کردن افراد قبول می کند؟ آیا این دین خدا است یا رفتاری خشونت آمیز به اسم دین خدا برای ماندن بر سر حکومت؟
آقای خامنه ای بنده به عنوان یک ایرانی شما و دستگاه قضایی شما، یا همان سلاخ خانه شما را از هنرمندان در هنر آدمکشی می دانم، باور کنید شما را هنرمند می دانم. چندین بار خانواده این زندانیان از نوشتن نامه تا تجمع در جلو کاخ شما و خواهش برای تجدید نظر در احکام عزیزان خود اقدام کردند، جواب شما چه بود؟ شما که خود را امیرالمومنین و نائب برحق خدا می دانید، شما که خود را عاشق ملت می دانید و دستبوسی خود را عشق دو طرفه بین ملت و مسؤلین میدانید، چند بار برای گفتگو با این خانواده ها و یا جواب دادن به نامه این خانواده ها و بسیاری چون آنها تلاش کردید؟ تا به حال سیلی از نامه ها و رنجنامه زندانیان و خانواده آنها به طرف کاخ شما روان شده، چند بار رأفت شما شامل حال این افراد گردیده؟ 

آیا این یک هنر نیست یک هنرنمایی در زجردادن ملت و آدمکشی نیست؟ آیا حکم ها و طریقه گرفتن اعترافات را قبول دارید؟ اگر قبول دارید چرا اعلام نمی کنید اینگونه رفتار را قبول دارید و خود نیز بخاطر این همه بی کفایتی که باعث ویرانی ایران و به وجود آمدن این همه فساد شده به زیر بار آن شکنجه ها نمی روید؟ اگر قبول ندارید چرا ابراز ندامت نمی کنید و از این قدرت طلبی خود دست بر نمیدارید؟ این چه حکومتی است که ادعای اجرای عدالت خدایی و نوکری مردم را دارید ، اما حاضر به دل کندن و رها کردن این قدرت و نوکری نیستید؟
آقای خامنه ای اگر تمام این حکم های اجراء شده صحیح باشد، تمام اعترافات به راستی و بدون هیچ شکنجه ای گفته شده باشد، در این میان هیچکدام از آن افراد گناهکار نیستند! گناهکار واقعی شما و سران بی کفایت این نظام هستید؟ آقای خامنه ای اگر در جامعه اقتصاد رونق داشت، فضای اجتماعی جامعه برای تفریح و تخلیه هیجانات مردم باز بود، چرا باید انسانی دست به سرقت و یا فروش مواد مخدر بزند؟ چرا باید انسانی متعرض به ناموس دیگری گردد؟
 
حال اگر با واقعیت بنگرید می بینید، هیچکدام از افراد کشته شده تقصیر نداشتند جز سران نظام! سران نظام به جای رونق دادن به بازار اقتصاد، به راکد کردن اقتصاد کشور پرداختند، بجای باز کردن فضای اجتماعی جامعه با بسته کردن این فضا خفقان را به وجود آوردند. چگونه انسانی وقتی در نهایت فقر و تنگنا قرار گرفته و کاری برای تهیه مخارج خود و خانواده خود ندارد میتواند زندگی کند؟ اگر از شما  و آخوندهای شکم فراخ و منبر نشین شما سؤال شود، می گویید با دعا کردن تمام مشکلات حل می شود! اماسی سه سال است این همه دعا کرده اید چرا ایران را در پرتگاه نیستی قرار داده اید؟

سی وسه سال است مردم را وادار کرده اید، خواسته های خود را بجای طلب کردن از نظام از امامزاده ها طلب کنند! خوب اگر امامزاده و خدا با دعا کردن کار خلق را، انجام میدهند، تشکیل دولت و نظام چه معنی دارد؟ شما چکار می کنید؟ ثروت ملت را بالا می کشید؟ اگر کار خلق را نظام باید راه بیندازد چرا تا این اندازه بی لیاقت و بی کفایتی در خود می بینید، سکوت اختیار کرده و ترک قدرت نمی کنید؟ تمام این احکام و این اعدام ها توسط سلاخ خانه نظام نه بخاطر اجرای عدالت، بلکه برای ایجادجو رعب و وحشت در دل ملت است! تا کسی سخنی به شکایت نگوید! اما این همه ظلم تاکی؟
آقای خامنه ای در زمان جنگ ایران عراق سرودی ساخته شده بود که می گفت: آمریکا ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما می چکد از چنگ تو، اکنون بعدا از سی و سه سال می بینیم خون نه تنها جوانان که خون ملت ایران از چنگ شما می چکد، این ننگ و نیرنگ شما است که دیگر از پرده برون آمده و عیان گرديده است.
در آخر مطلب خود سخنی با همه احزاب درون مرز و برون مرز دارم. تاکی خنثی بودن و سکوت کردن؟ تاکی به اتحاد نرسیدن؟ تا کی امید به اصلاح و اصلاح طلبی داشتن؟ تاکی جنگ شاه و شیخ علم کردن؟ آیا این همه دعوا های سیاسی در این سی و سه سال کاری از پیش برای مردم برده است؟ یا هرچه بود پیشرفت درعمر نظام داشت؟ امروز به اتحاد برسیم تا فردا پشیمان گذشته برباد رفته نشویم.
زنده و پاینده ایرانی وایران، جانم فدای ایران
نویسنده ستار
ای  مفتی  شهر  از  تو  بیدار  تریم              با این همه مستی از تو هشیارتریم
توخون کسان خوری، و ما خون رزان             انصاف  بده ،  کدام   خونخوار  تريم؟       


آخرين مصاحبه ستار بهشتی
اگر بدانيد اين سی و دو روزه چه کشيده ام! دوبار خانه ام زا بازرسی کردند. يک بار من لاب تايم را داده بودم بيرون برای تعمير و فقط چند جزوه دفتر را از من بردند. که شامل بعضی قسمت های نماز جمعه ها  يا بريده های روزنامه ها بودند که  در جزوه بودند و من برای استفاده در سايتم از آن ها استفاده ميکردم.
يک بار يکی از همسايه ها خبر داد که يک عده سر کوچه هستد، که آمدند خانه را بازرسی کردند و رفتند. آخرين باری که به خانه آمدند تقريبا دو روز پيش بود، اما اتفاق خاصی نيفتاده و خبری نشده. اگر مشکل باشد از ايران خارج ميشوم. فعلا هنوز نامه احضاريه ای دريافت نکرده ام. اما خدا ميداند نميخواهم مادرم حرص و جوش بخورد. خود مادرم ميگويد برو بيرون. لااقل من خاطرم جمع باشد که بيرون هستی.
به خدا قسم ترسی ندارم. اگر امروز بيايند مرا بازداشت کنند ببرند ترسی ندارم. هم اکنون مرا ببرند که طناب دار را به گردنم بياندازند ترسی ندارم. چون مرگ به اين زندگی شرف دارد. ما زندگی نميکنيم، بردگی ميکنيم. من نميخواهم برده باشم