Text Box:  مافيای ويرانگر سپاه 

هنوز بيش از چند روز ار گشايش فرودگاه امام خمينی تهران نگذشته بود که سپاه پاسداران با يورش به فرودگاه امام خمينی، با هدف گرفتن کنترات کنترل تردد مسافرين و پرواز هواپيما ها در فرودگاه، نحستين گام کودتا گونه، عليه دولت آقای محمد خاتمی رابرداشتند. با توجه به چگونگی روابط آقای خاتمی با بيت رهبری اکثريت فکر ميکردند که سپاه برای اين کار قبلا پشتيبانی بيت رهبری را دريافت کرده بود. با عقب نشينی دولت خاتمی دربرابر اين يورش، پايه های مافيايی ای شکل میگيرد که نتيجه آن تسلط  تدريجی سپاه بر بخش مهمی از ارگان های اقتصادی و صنعتی کشور گرديده است که نتيجه نهايی آن کنترل تدريجی سياست گذاری های کشور بوده که بطور طبيعی با عملکرد سپاه می بايست در انتظار آن می بوديم.
روند دخالت سپاه و قبضه کردن نهاد های اقتصادی در هشت سال دولت نهم و دهم بدان سرعت پيشرفت داشته که امروز با اطمينان می توان ادعا کرد که هيچ بخشی از صنايع و واردات کالا در کشور نميباشد که به نحوی زير کنترل سپاه قرار نداشته باشد. گستره قدرت سپاه چنان افزايش يافته که باز گردانيدن آن به دوره پيش ازدولت نهم، اگربا بهره گيری از همه توانايی های مردم و احساس مسؤليت همه ارگان های مؤثر نظام نسبت به آينده کشور  نباشد، ممکن است سالها به درازا کشد. 
بر اساس گزارش "ويکی ليک" که ترجمه بخشی از آن درسايت ( آينده آنلاين ) نيزميباشد در حال حاضر سپاه بيش از هفتاد پنج درصد فعاليت بانک ها، مؤسسات مالی و اعتباری، کارخانجات اتو موبيل سازی، پالايشگاه ها و صنايع پتروشيمی، مخابرات، پولاد مبارکه و تراکتور سازی تبريز و ده ها صنعت ديگر رادراختياردارد. (برای آگاهی ازجزئيات آن ميتوان به سايت ويکی ليک مراجعه کرد).
برزسی نحوه واگذاری اين مؤسسات به سپاه واقعيت دردناکی را نشان ميدهند که مشابه آن نه فقط درتاريخ ايران سابقه نداشته است، بلکه نميتوان مشابهی درکل جامعه بين المللی يافت که چنين چوب جراج برسر ثروت ومنابع ملی ملت ايران، توسط دولت نهم و دهم زده شده است  و شگفتی اين است که چرا تاکنون قضات قوه قضايیه که بخاطر دستبرد کوچکی، گرسنه بيکاری را که جهت تهيه لقمه نانی برای زنده نگه داشتن خانواده خود چاره ای جزسرقت نمی بيند، فتوی قطع دست صادر ميکنند، اما در برابر اين غارت ها سکوت اختيارکرده و حتی کوچک ترين اشاره ای نيز به آنها نمی نمايند؟
مردم ايران که از اين نقل و انتقالات غير اصولی آگاهی دارند، حق دارند انتظار داشته باشند که آقای رئيس جمهور در فرصت مناسبی در اين مورد تصميمات لازم را اتخاذ نمايد. سرداران سپاه که وانمود ميکنند و مدعی هستند پاسداران مرز ها و منافع ملت ايران هستند و در اين راستا جامه پاسداری به تن کرده اند، نبايد انتظار داشته باشند که بيت المال ملت ايران را متعلق به خود بدانند. و بخواهندکه مردم ازحقوق حقه خود و آيندگان چشم پوشی نمايند.
احمدی نژادکه خودرا رئيس جمهور مردم اعلام ميداشت باعملکرد هشت ساله خودجامه ننگينی بر تن کرده است که تا ابد نام او بعنوان دستيار و جاده صاف کن غارت ملت ايران وعامل نارسايی ودشمن تراشی های بين المللی که هنوز ملت ايران کفاره آنرا می پردازند، در تاريخ ثبت خواهد شد. و هرگاه سرداران سپاه نيزهمان رويه و مشی را داشته باشند لاجرم نام آنها نيز در کنار نام احمدی نژاد قرار خواهد گرفت و بطور يقين تاريخ همواره صرفنظر از شرکت آنها در سالهای دفاع مقدس، نام آنها در رديف سارقين منابع ملی مردم ايران در خاطره تاريخ حفظ خواهد شد. 
عليرغم اينکه رهبر کرارا درسخنرانی های خود به سرداران سپاه توصيه کرده است که از دخالت در امور سياسی خودداری نمايند و آيت الله خمينی نيز در موارد مختلف اين تذکر را به سپاهيان آنروز که هنوز آلوده به "منش مافيايی" نشده بودند، داده بود، معهذا محمد علی جعفری فرمانده سپاه چنان بخودکامگی وتوان خود اطمينان داردکه درمورد مذاکرات تلفنی رئيس جمهور روحانی با رئيس جمهور امريکا، به گونه ای  او را تهديد می کند که " به عقيده وی دولت ممکن است اشتباهات تاکتيکی داشته باشد، اما قابل اصلاح است، و درصورت اشتباه مسؤلان، نيرو های انقلاب هشدارهای لازم را خواهند داد".
 اوبا اين سخنان رئيس جمهورمنتخب مردم ايران را که پس ازانتخاب اورهبرانتخاب اورا يک"حماسه مردمی وملی" ناميده تهديد میکند زيرا با اقدامات اخيررئيس جمهورنگران آن است که مبادا سدی دربرابر فعاليتهای مافيايی آنها به وجود آيد و سازمان مافيای غارت آنها متلاشی گردد.
از اينرو آقای روحانی از هم اکنون بايد اين سؤال را از سرداران سپاه بنمايد که اين ارقام نجومی سرمايه گذاری که ظاهرا آنها به دولت احمدی نژاد پرداخته اند، از کجا گرد آمده است؟ و دولت نهم و دهم چه نقشی در اين ميان داشته است؟ ارقامی که ادعا ميشود دربرابر واگذاری بانکها، مؤسسات اعتباری و مالی، کارخانه ها، مخابرات از سپاه دريافت شده به چه مصرفی رسيده است؟ زيرا اين حق مردم است، که پاسخ آنرا بدانند، روحانی به عنوان دولت منتخب مردم که با توجه به جبر و شرايط حاکم جانشين بد نام ترين زمامدار همه تاريخ ايران شده است، لازم است برای افشای اسرار اين واقعيات، به نام نماينده  و امين ملت ايران، کوشش نمايد رازهای پشت پرده واگذاری ها را فاش کند. زيرا تنها در اين صورت است که ملت ايران ميتواند به نظام حاکم بر خود اطمينان داشته باشد که شريک غارت گری های سپاهيان نبوده اند.
به جهت پايان دادن به تنش، نارسايی و رفع تحريم ها که منشاء آن عدم توجه به فعل و انفعالات ورخداد های سياسی و استراتژيک منطقه ای وجهان ميباشد، همراه با نداشتن آگاهی و توانايی مديريت کشوری که در منطقه نامتجانس خاور ميانه، با هفتاد ميليون جمعيت قرار دارد، عوارضی را همراه شده که نارسايی درداخل، افزايش فقر، تعطيل کارخانجات، بيکاری و تورم از پيآمدهای آن ميباشند. آقای روحانی نبايد اجازه تکرار حوادثی را بدهند که تنش آفرينان يا کارگردانان آنها نمونه ای از آنرا در بازگشت از سفر نيويورک در فرودگاه با آن روبرو بوده اند، تکرار نمايند.
در چند روز گذشته پس ار شنيدن ترهات نتانياهو در مجمع ملل متحد و ادعا های او درمورد رئيس جمهور روحانی با عده ای از هم ميهنان در ايران و چند کشور اروپايی و امريکا گفتگو داشته ام و از آنها درباره اظهار عقيده نتانياهو در مورد آقای روحانی سؤال کردم، پاسخ اکثريت آنها اين بود که "اين سخنان نه درمورد آقای روحانی، بلکه توهين به ملت ايران بوده است".
شايد بيان اين نظرات، بيانگر فضايی باشد که اکنون در ميهن ما به وجود آمده، و هيچ گاه در سی وچهار سال گذشته وجود نداشته است. يعنی حتی مهاجرين ايرانی پس ازسال ها که حتی خود درانتخاب رئيس جمهور يازدهم شرکت نداشته اند، او را نماينده ملت ايران ميدانند واهانت به او را توهين به ملت ايران به حساب ميآورند. از اينرو دولتمردان ايران بايد از فضای به وجود آمده حداکثر استفاده را برای قانع ساختن همه شهروندان ايرانی بنمايند که گفته لاريجانی رئيس قوه قضائيه "نظام حاکم نظامی بر مبنای اسلاميت است، نه ايرانيت" نظر همه نظام نيست. آقای روحانی با عملکرد خود بايد نخستين قدم را برای قانع کردن مردم ايران که "ايرانيت نظام همان اندازه مورد توجه و علاقه حاکمين است که اسلاميت آن دارد". 
آقای روحانی اگر حتی به باورهای مذهبی ودينی خود پای بند باشد، می بايست با عملکرد خود اين ابهام را که "ايرانيت در نظام حاکم جايی ندارد" را از قلوب ملت ايران بزدايد. و اين واقعيت را بپذيردکه بقا وماندگاری هررژيم بسته به پشتيبانی اکثريت شهروندان آن کشور است. درانتخابات رئيس جمهوری يازدهم ملت ايران با آرايی که به آقای روحانی دادند صراحتا وقاطعانه اعلام کردند  که به آقای روحانی اعتماد دارند. آن انتخابات همه پرسی فرا گير ملی بود که به آقای روحانی گفته شده است "اورئيس جمهور اکثريت ملت از اين حق برخوردار شده است که بنام ملت ايران هر اقدامی را که در راستای رفع نارسايی ها و مشکلات داخلی و بين المللی است با برخورداری ازاين حق، برطرف نمايد" بنابراين سخنوری های افرادی چون سرداران سپاه يا نمايندگان مجلس يا هرکس که مشروعيت مستقيم از طرف ملت ايران ندارند، نميتوانند سدی در برابر او باشند.
 درتاريخ ملت ايران حنی دردويست ساله اخير کارگزارانی چون قائم مقام فراهانی، ميزرا تقی خان امير کبير و دکتر محمد مصدق بوده اند که عليرغم خواست شاهان هرچه را به صلاح و مصلحت ملت ايران ميدانستند انجام دادند، هرچند هرسه آنها به قتل يا زندان وحصرخانگی محکوم شدند  اما نام های آنها چون اختری فروزان در تاريخ ايران زمين و در قلب های همه ايرانيان تا ابد ميدرخشد. 
در برابر آنها خائنينی جون نوری، ميرزا آغاسی و در اواخر محمود احمدی نژاد نيزچندی فرمانروايی داشتند. تاريخ درمورد هردو اين گروه قضاوت کرده است، آقای دکتر حسن روحانی شما ميخواهيد درکدام يک از اين دو گروه  قرار داشته باشيد؟ 
عمل کرد آينده شما در دفاع از حقوق حقه مردم ايران به اين سؤال پاسخ خواهد داد.
سيزدهم مهر هزار سيصد نود دو